تحولات لبنان و فلسطین

قدس آنلاین/مریم احمدی شیروان: خانواده یکی از مهم‌ترین نهادهای جامعه و شکل‌دهنده شخصیت آدمی است. مطلوبیت، رضایت، خشنودی، کیفیت و کارکرد بهینه خانواده از اعمال تأثیرگذار بر رشد، شکوفایی و پیشرفت اعضای آن خانواده هستند. علاوه بر آن؛ کارآمدی و سلامت هر جامعه از کارآمدی و سلامت خانواده‌های آن جامعه نشات می‌گیرد. اهمیت این نهاد ما را بر آن داشت تا برای شناخت بیشتر ابعاد آن، با دکتر عبدالله مروارید، روانشناس بالینی و درمانگر خانواده به گفت‌وگو نشسته و از ویژگی‌های خانواده سالم و رشددهنده بیشتر آگاه شویم.

تربیت دیدنی است نه شنیدنی

آقای دکتر به عنوان یک درمانگر خانواده این نهاد را چطور تقسیم‌بندی می‌کنید؟

برای خانواده تعریف ها و همچنین انواع مختلفی ذکر شده است. اما در این فرصت مناسب‌تر و کامل‌تر می‌دانم که خانواده را به دو نوع رشد دهنده و غیررشد دهنده تقسیم کنم. اگر به اجزای تشکیل دهنده خانواده نظری داشته باشیم چند یا چندین فرد را می‌بینیم که با هم قرابت نسبی مثل نسبت والدین و فرزندان یا قرابت سببی دارند، مثل زن و شوهری که به سبب ازدواج عضو یک خانواده شده‌اند.

از آنجا که اجزای تشکیل دهنده این خانواده افراد هستند، مهمترین دستاورد و هدف زندگی برای هر فرد چیست؟

روانپزشک شهیر سوئیسی کارل گوستاو یونگ، مهمترین هدف و دستاورد زندگی برای انسان را مفهوم «فردیت» یا «تفرد» مطرح می‌کند. بنابر آنچه یونگ می‌گوید با برانگیخته شده گرایش طبیعی تکامل در انسان ها، به گونه ای که انسان بر مشکلات فایق آید بسیاری از مسایل حل می‌شود. در این حالت شخص از زاویه دیگری به مشکلات نگاه می‌کند. این گرایش طبیعی تکوین، به یک تکامل مادام‌العمر منجر می‌شود که یونگ آن را با عنوان فرآیند فردیت یا تعالی توصیف می‌کند.

این فردیت که به آن اشاره کردید، چه هدفی را دنبال می‌کند؟

هدف این فرآیند این است که ما در طول زندگی هر چه بیشتر اصیل‌تر و ناب‌تر شویم به شرط آنکه هر چه بیشتر خودمان شویم و با خویشتن حقیقی‌مان هماهنگ و همساز باشیم. به عنوان مثال یک درخت کاج، باید درخت کاج باشد. نمی‌توان تصمیم بگیرد که درخت صنوبر شود و بسته به جایی که دانه کاج در آن افتاده یا کاشته شده به گونه‌ای متفاوت رشد خواهد کرد.

با این توضیح آیا فرآیند فردیت مبدا و مقصد خاصی دارد؟

همانطور که زندگی از لحظه تشکیل نطفه و در پی آن تولد تا مرگ یک سفر است، فرآیند فردیت نیز یک سفر است. سفری از من به خویشتن حقیقی، از ظاهر به باطن، از بیرون به درون و از نفس به جان و روح. بنابراین در واقع مبدا این فرآیند «من و منیت» و مقصد آن «خویشتن حقیقی» است. شاید به تعبیری بتوان گفت سفری است از حیوانیت به انسانیت. در فاصله بین مبداء و مقصد دریای متلاطمی است که گذر از آن سختی‌های فراوانی دارد. در واقع در این مسیر فرد باید از منیت‌ها، نقاب‌ها و ماسک‌ها، عقده‌ها، زخم‌ها، سایه‌ها و حتی جنسیت شناخت به دست بیاورد. آن ها را بپذیرد و از آن ها گذر کند. می‌توان اینگونه نیز گفت که هدف فرآیند فردیت از یکطرف ادغام و یکپارچه‌سازی انسان است و از طرف دیگر فرآیندی در راستای تفکیک و تعیین حد و مرز، که در جریان آن خودمختاری و آزادی هر چه بیشتری به دست می‌آید.

ارتباط این موارد و مفاهیم با خانواده رشد دهنده و غیررشد دهنده که اشاره کردید چیست؟

در فرآیند فردیت، خانواده بستری است که می تواند ارتباط فرد با خودش و دیگر اعضای خانواده را فراهم آورد. خانواده نقش بسیار مهمی در ایجاد و تداوم زخم‌های روانی، عقده‌ها و گره‌های روانی، ایجاد نقاب و ماسک، هویت جنسی فرد و... بعهده دارد. البته که انسان بدون زخم و نقاب و عقده و سایه نداریم. در واقع زندگی با زخم شروع می‌شود (زخم بند ناف) اما خانواده در شفای این زخم نیز سهم بسزایی دارد. همانطور که مادر در بهبود و شفای زخم بند ناف نوزاد نقش مهمی دارد.

مشخصات خانواده رشد دهنده چیست؟

در خانواده رشد دهنده اعضا سر جای خودشان قرار گرفته‌اند و هیچ کدام از اعضا در دیگران احساس گناه ایجاد نمی‌کنند. در این نوع خانواده همه بویژه والدین می‌دانند و به فرزندان می‌آموزند که زیستن و زندگی با مساله و معادله همراه است و به‌جای بغل کردن زانوی غم، با هم متحد می‌شوند تا مساله و معادله را حل کنند. در خانواده رشد دهنده افراد می‌دانند هر رشدی با درد و رنجی همراه است. به همین دلیل علاوه بر سعی در انجام انتخاب‌های سالم و کارآمد اگر با درد و رنجی مواجه شوند آنرا به بدشانسی و بداقبالی و تقدیر نسبت نمی‌دهند و به دنبال ریشه و دلیل ایجاد کننده و روش های درمان آن بر می‌آیند. در چنین خانواده‌هایی علاوه بر اینکه حمایت‌گری ملموس است و هر کدام آماده کمک به دیگری است اما اعضا از این ویژگی سوء استفاده نمی‌کنند و هر کدام کوله خود را به دوش می‌کشد. در این گونه خانواده‌ها والدین آگاهند که این ظرفیت در همه پدر و مادرها وجود دارد که برای تحقق بخشیدن به آرزوهای تحقق نیافته خودشان بصورت ناخودآگاه کالبد و جسم فرزندانشان را تسخیر کنند. بنابراین تلاش می‌کنند تا حد امکان این اتفاق نیافتد. یونگ جمله بسیار مهمی در این باره دارد که هیچ چیز به اندازه زندگی نزیسته والدین بر فرزندان تاثیر نمی‌گذارد. مثلاً پدر یا مادری که آرزویش پزشک شدن بوده ولی نشده، حالا به زور معلم خصوصی و فشار فراوان سعی دارد فرزندش پزشک شود، غافل از اینکه ممکن است این فرزند نه علاقه‌ای به پزشکی و نه استعدادش را داشته باشد.

در همین راستا حتی والدین نظر خود را بدون منطق صحیح به فرزندان و اعضا تحمیل نمی‌کنند. در واقع هر عضو حق اعلام نظر دارد اما حق اعمال نظر ندارد. در چنین خانواده‌هایی زمانی که سکوت برقرار است، سکوتی است آرامبخش و هر گاه سر و صدا است، این سر و صدا فعالیتی پر معنی و موثر است.

بین رفتار و گفتار همه اعضا بویژه والدین هماهنگی و مطابقت وجود دارد و والدین می‌دانند تربیت دیدنی است نه شنیدنی. یعنی فرزندان از رفتارهای قابل مشاهده والدین و همانند سازی با آن ها به رفتار خود شکل می‌دهد نه با شعارهای والدین. در چنین خانواده‌هایی همه اعضا بویژه والدین نگرش و رفتاری از خود فرا رونده دارند نه خودخواهانه. همه افراد مسؤول هستند نه متوقع. هم برای کار و هم برای تفریح و استراحت برنامه ریزی دارند. ارزش زمان را می‌دانند و آن را بیهوده هدر نمی‌دهند. یکدیگر را قضاوت نمی‌کنند اما تحلیل می‌کنند. به اندازه لازم قدردان و قدرشناس هستند. رابطه عاطفی عمیقی دارند و احساسات خود را بروز می‌دهند و تلاش می‌کنند تماس بدنی و فیزیکی هم داشته باشند. اعضا حضور فیزیکی، روانی، عاطفی و... دارند. نق نمی‌زنند، غر نمی‌زنند، سرزنش نمی‌کنند، تهدید نمی‌کنند، قهر نمی‌کنند و باج نمی‌گیرند. فاکتورهای تغییر پذیر را تغییر می‌دهند و فاکتورهای تغییر ناپذیر را می‌پذیرند و با آن ها سازگار می‌شوند.

چه کنیم که خانواده‌ای رشد دهنده داشته باشیم؟

همان‌طور که اشاره کردم مهم‌ترین و اصلی‌ترین نهادی که در بروز و شکل‌گیری زیرساخت‌ها تأثیرگذار است خانواده و والدین هستند، پس بهترین راهکاری که می‌توان برای رفع نواقص پایه‌ای و اصولی و داشتن خانواده‌ای رشددهنده ارایه داد، همان آموزش‌های همگانی به پدر و مادرها برای رشد دادن بچه‌ها و بار آوردن آن ها به‌عنوان انسانی متعادل است. مباحث تربیتی در این میان نقش بسیار مهمی دارند. نهادهای دیگر در کنار خانواده نقش خدمتگزاری دارند، از مدرسه گرفته تا رادیو و تلویزیون اینها واسطه هستند که امکانات را ایجاد می‌کنند ولی نقش واقعی در شکل‌دهی به زیرساخت‌های رشددهنده را خانواده برعهده دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.